کد مطلب:125506 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:364

کعبه ی قدس
گر فلك واقف شدی از تلخی كام حسن

آن چنان زهری كجا می ریخت در جام حسن



جز نكویی از نكو چیزی نمی آید پدید

لاجرم خلق حسن ظاهر كند نام حسن



خرقه ی طاهر مبین چون گل كه زیر جامه داشت

خار خار از خرقه ی پشمینه اندام حسن



آستانش كعبه ی قدس است، زان خیل ملك

می پرد همچون كبوتر بر در و بام حسن



كس به گفتن در نیابد تلخی جانكاه زهر

هم حسین تشنه لب داند در آشام حسن



محنت درد حسن هر چند دلها خون از اوست

تلخی لب تشنگیهای حسین افزون از اوست





[ صفحه 22]